سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

تولد ماماني

تولدم 17 ارديبهشت بود كه بابايي از طرف خودش يه نيم سكه و از طرف شما يه لباس مجلسي گرفته بودكههمزمان با روز زن بهم  دادولي با اين حال براي اينكه سوپرايزم كنه يه كيك با مبلغ 200 هزار هم پول نقد  بهم داد  دست بابا احمد درد نكنه خيلي دوست دارم بزرگتر بشي و با سليقه خودت بري برام كادو بخري هر چي باشه مطمئنم بهترين كادوي تو عمرم ميشه  امروز طبق برنامه روزانه بردمت بيرون البته جلو ميدون نرفتيم با هم هفت حوض رفتيم  ميخواستم  بخار شو بخرم رفتم  ببينم چيزي پيدا ميكنم يا نه همش نق ميزدي كه ميخواي خودت راه بري منم گذاشتمت پايين اول دستت رو گرفتي باهام و همش براي خودت تعريف ميكردي و هر كس از كنارت رد ميشد ...
20 ارديبهشت 1392

روزهاي خوش بهاري

اين روزها رو خيلي دوست دارم و مطمئنم هيچ وقت يادم نميره و دلم ميسوزه كه قراره يه روزي اين روزها برام بشه خاطره بعضي وقتا ميگم ميخوام همينجا زمان متوقف بشه آخه هرچقدر تو بزرگتر ميشي من پيرتر ميشم  از موقعي كه به بهانه راه رفتنت هر روز ميبرمت بيرون با اهالي محل پير و جون آشنا شدم و از بودنشون لذت ميبرم يكي تو محلمون هست كه ميگه پسر بزرگش 80 سالشه و هنوز خونشون رو بلد نيست تو اون لحظه دلم خيلي سنگين ميشه ميخوام بزنم زير گريه آخه چرا وقتي برام از خاطرات پسرش تعريف ميكنه ميخوام بلند شم و برم چون نميخوام اشكايه منو ببينه هر وقت ميبينتم ميگه دختر از اينجا دست كوچولو رو بگير دستش در ميره و منم هيچ وقت نميتونم از آرنج بگيرم دستت رو آخه واقعا همي...
16 ارديبهشت 1392

مرواريدهاي سفيد دخترم

مباركت باشه دخترم مرواريد 7 شما از دندونهاي آسيا بوده كه من متوجه نشدم از پايين هستش تازه ديروز ديدم نميدوني چقدر ذوق كردم و همينطور مرواريد 8 شما هم تازه جونه زده   اونهايي كه مشكي كردم دراوردي و اوني كه توپر سفيد هست تازه جونه زده            چگونگی در آمدن دندان ها: شماره هایی که روی تصویر زیر دیده میشود ترتیب بیرون آمدن دندان ها را نشان میدهند. اولین دندان هایی که معمولا در دهان کودک ظاهر میشوند دندان های پایین هستند سپس دو دندان بالایی بیرون ما آیند .بعد از آن دو دندان بالایی کناری رشد میکنند و سپس نوبت به دندان های پایینی کناری میرسد .بعد از آن اولین دندان های آسیای بالا ظاهر ...
14 ارديبهشت 1392

روزت مبارك مامان مهربانم

  مادر  ای والاترین رویا ی عشق مادر ای دلوا پس فردای عشق مادر ای غمخوار بی همتا ی من اولین و آخرین معنای عشق       براي تو مينويسم كه اين همه مدت نميدونستم چقدر براي من زحمت كشيدي و هميشه به فكر بازيگوشي بودم  براي تو مينويسم كه جز گفتن فرشته هيچ چيز برازنده تو نيست اين پست رو تقديم ميكنم به كسي كه  سالهاي سال تاميتوانست به من محبت ميكرد و هر روز بيشتر از ديروز  الان كه مادر شدم متوجه اين مسئوليت بزرگ ميشوم و قدرت رو بيشتر از ديروز ميدونم بله مادرم تمام اين پست رو كه با تموم عشقم به تو و خاله ناهيد  عزيزم تقديم ميكنم  ،خاله اي كه واقعا بيشتر به يك ما...
10 ارديبهشت 1392

راه رفتن دخترم

مباركت باشه دختره گلم بالاخره دخترم در سن 1 سال و 2 ماه و 23 روز راه رفت   هر سه متر هرزگاهي ميوفتي ولي بعضي وقتا كه اصلا باهات حرف نزنيم  انگار فقط نگاهت به قدمهات هستش 4 تا 5 متر هم ميري البته تا ميرسي نزديك سراميك ميشيني نميدوني من و بابا احمد چقدر ذوق كرديم   بابا احمد  تا رسيد خونه گفتم يه لحظه بابا احمد بيا پيش من و سودا جوني  وقتي ديد كه من شما رو روبروم قرار دادم فكر كرد مثل اين چند ماه انتظار  چند قدم برداري و سريع خودت رو پرت ميكني روي ماماني يهو ديد واااااااااااااااااي دخترمون 3 متر رو بدون اينكه بيوفته راه ميره الان داشتم تو يه تاپيك مال ني ني سايت رو ميخوندم كه پسرش در بستر مرگ هست انشا...
9 ارديبهشت 1392

از همه چيز از همه جا

چند روزه كه هر وقت بابا احمد زودمياد ميريم پارك خيلي دوست داري مخصوصا عاشق تاپ و سرسره هستي با اينكه تو خونه تاپ داري ولي نميدوني چه كار ميكني براي تاپ توي پارك  امروز صبح براي اولين بار با خودم رفتي پارك بدون بابا احمد اولش ميترسيدم نتونم تنهايي ببرمت آخه هميشه وسط راه كم مياري با اينكه تو سه چرخه ات هستي با اين حال گريه ميكني كه بغل ميخواي ولي خدا رو شكر خيلي خانوم بودي و بهت خيلي خوش گذشت يه 2 ساعتي رو تو خوده پارك بوديم خيلي بهت خوش گذشت به منم همينطور با اينكه بابااحمد پيشمون نبود راستي چند روزه كه يه دستت رو ميدي بهم و تاتي ميكني يه مسافت طولاني رو اگه خودمم بخوام بغلت كنم ميگي بزارم پايين ميخوام خودم راه برم البته بعضي اوقات ...
4 ارديبهشت 1392
1